سلام و آغاز کلام نام خداست...
09 مهر 1393 توسط S A N A
* مولای مهربان غزل های من ، سلام *
* سمت زلال اشک من ، آقای من ، سلام *
* نامت بلند و اوج نگاهت همیشه سبز *
* آبی ترین بهانه دنیای من ، سلام *
* ما بی حضور سبز تو اینجا غریبه ایم *
* دستی ، سری تکان بده ، آقای من سلام *
یادت هست؟ خیلی نزدیک است همین نزدیکی ها …
نشستم و گفتم: بگو و بنویس سررشته را بده به دست یک قلم بدست ناتوان …
قلم چرخید و دل نگفت قلم شکست و دل شکست…
نیامد آن کلام که لایق سپیدی ورق شود …